قبل از انتخابات ریاست جمهوری، رفع فیلترینگ یکی از شعارهای اصلی برخی از کاندیداها بود که دکتر پزشکیان، به عنوان طلایهدار این موضوع که موجب اقبالی بخشی از جامعه هم بهواسطه همین امر به وی شد، ریاست دولت را برعهده گرفت. اما بعد از روی کار آمدن دولت و مشخص شدن وزرا، این شعار انتخاباتی، مثل بسیاری از حرفهای دیگر که همگی در همان مرحله بیان میمانند و هیچوقت تبدیل به عمل نمیشوند، به گوشهای نهاده شد و بخاطر فشار افکار عمومی، هر از چندگاهی به میدان میآمد و دوباره از دستور کار خارج میشد!
در واقع این مدل از شعارزدگی در پیش از انتخابات که وعدهها تبدیل به قانون، حداقل در یک بازه زمانی معقول نمیشود، یکی از دلایل بسیار مهم در عدم شرکت طیف وسیعی از مردم در انتخابات است، چرا که به آنها ثابت شده که از حرف تا عمل، فاصله بسیار است و رفع فیلترینگ، تنها یک مشت از این خروارها شعار گوناگون است که بعد از بدست آوردن کرسی ریاست، به بوته فراموشی سپرده شده یا به بهانههای مختلف، آن را به فردا و پس فردا موکول میکنند!
اگر رفع نمیکنید، حداقل آن را سوهان هم نکنید!
نکته جالب درباره این رفع فیلترینگ، اخبار متناقض بسیار زیادی است که دائما از گوشه و کنار به گوش میرسد! یک روز وزیر از معایب بسیار زیاد فیلترینگ بر روی سلامت ارتباطات و امنیت گوشیهای همراه میگوید و روز دیگر، فلان مسئول از صدمه گسترده بر کسب و کار مردم! اما باز تا همین مرحله همه چیز متوقف میماند و به دلایلی که هیچگاه به صورت شفاف اعلام نمیشود، هیچ عمل موثری در برطرف کردن آن که حداقل بر روی کاغذ بسیار سریع و ساده است، دیده نمیشود!
اگر هم این رفع فیلترینگ از هر پلتفرمی تا حدی به مرحله عملی شدن نزدیک بشود، ناگهان با موجی بزرگ از مخالفت در فضاهای گوناگون همچون صدا و سیما و یک طیف خاص روبهرو میشویم که چشمانشان را بر روی تمام مزایا و همچنین دفع بلایای آن بسته و فریاد میزنند که درب فقط بر روی یک پاشنه میچرخد! چه بسا هنوز هم از رفع فیلترینگ واتساپ خشمگین هستند و برای همین، یارای دیدن باز شدن رسمی تلگرام، اینستاگرام و حتی یوتیوب را ندارند و درست مانند طفلی که تنها راه نجات خودش را در جیغ و فریاد بدون قاعده میبیند، هر بار یک عمل بیهوده را تکرار میکنند تا مبادا یکی از مشکلات مهم برای قشر گستردهای از مردم حل بشود!
آیا اصلا رفع فیلترینگ اهمیتی هم دارد؟
نکته خیلی جالب در این هیاهوی بیشتر رسانهای و جنگ زرگری، رفتار عموم نسبت به این رفع فیلترینگ هست! اگر تنها یک جستجوی ساده در بین اقشار مختلف مردم انجام بدهیم، متوجه میشویم که پلتفرمهایی چون اینستاگرام و تلگرام، همچنان جزو محبوبترین و پر استفادهترین رسانههای جمعی هستند، انگار نه انگار که مثلا دسترسی به آنها مسدود شده! تقریبا اکثریت قریب به اتفاق کاربران در آنها فعال بوده و صرفا با استفاده از ویپیانها و فیلترشکنهای رنگارنگ، به آنها دسرستی دارند! عملا این فیلترینگ، نقشش صرفا به یک سرعت گیر خیلی کوچک تنزل پیدا کرده که از هر قشری و با هر سن و سالی، بهراحتی از رویش عبور میکنند و حتی بسیاری در تعجبن که چرا برای درآوردن این سرعت گیر بی اثر از روی خیابان، این همه هیاهو برپاست!
نکته جالب دیگر این است که درصد گستردهای از همین مسئولان کشور، در پلتفرمهای فیلتر شده فعال بوده و دارای کانال و پیجهای رسمی هستند! باشگاههای ورزشی بزرگ، بیشترین ارتباط خودشان با مخاطبها را از این طریق دارند و حتی در صدا و سیما که در صدر مخالفان رفع فیلتر ایستاده است، بسیاری از برنامهها، آدرس خودشان در پلتفرمهای مسدود شده را تبلیغ میکنند! واقعا این یک بام و دو هوا، ریشه در چه چیزی دارد و چرا اصرار بر فیلتر کردن چیزیست که مدتهاست اثری از موثر بودن آن باقی نمانده! اصلا این چه قانونی است که اکثریت آن را قبول ندارند و بهراحتی دورش میزنند، ولی اصرار دارد که خودش را به عنوان یک هنجار محکم و جدی، با پایههایی به سستی یک شاخه کاه، حفظ کند؟!
انتهای این داستان فیلترینگ کجاست؟
نکته جالب در بحث فیلترینگ، بلاتکلیفی بزرگی است که در بسیاری از نهادهای حاکمیتی وجود دارد! یک عده مخالف هستند و عدهای موافق و هر دو هم تلاش زیادی دارند تا استدلالهای خودشان را مستدلتر نشان دهند، غاقل از آنکه داخل تابوت فیلترینگ، اصلا مُردهای وجود ندارد که بخواهند بالای سرش گریه کنند! در واقع اصرار زیاد بر وجود یک عمل نامقبول، درست مانند یک آنتی بیوتیک در برابر مریضی تکراری است! شاید در دفعات نخست تا حدی اثر داشت اما به قدری آن را دکترهای قلابی زیاد از حد تجویز کردند، که دیگر هیچ باکتری در برابرش حتی آخ نمیگوید و ویروسها هم که از همان ابتدا در برابرش مقاومت داشتند، پس چه اصراری بر استفاده چندین باره از یک داروی بی اثر هست وقتی که همگان میدانند یک نسخه بیخاصیت محسوب میشود!
پس صرفا این داستان فیلترینگ، انتهایش چه به رفع رسمی بیانجامد و چه به باقی ماندن بر روی روان مردم، اثر چندانی دیگر نخواهد داشت و به جز یک بازی دو سر باخت برای حاکمیت و یک بیاعتمادی دیگر برای مردم، خروجی خاصی از آن بیرون نمیآید!





