لیز کلگ 55 ساله هنگامی که در کنفرانسی در نیویورک نشسته بود، پیامکی از یک پسر 7 ساله مهاجر افغان دریافت کرد. احمد با استفاده از موبایلی که در اردوگاه کالایس فرانسه دریافت کرده بود، پیامکی را با انگلیسی دست و پا شکسته برای خانم کلگ فرستاده بود. خانم کلگ فورا فهمید که این پیامک، درخواست کمک است. او متوجه متن پیام احمد شد:
من به کمک احتیاج دارم. راننده ماشین را نگه نمیدارد. اکسیژنی در ماشین وجود ندارد. سیگنالی نیست. من در یک محفظه هستم. جوک نمیگم. به خدا قسم میخورم.
حرکت بعدی کلگ این بود که با انجمن خیریه Help Refugees، مستقر در لندن، تماس بگیرد. تانیا فریدمن تلفن را جواب داد و پس از آنکه از موقعیت آگاه شد، به پلیس خبر داد.
پلیس شماره احمد را از فریدمن گرفت و به او زنگ زد. پس از آنکه از اضطراری بودن وضعیت مطمئن شدند، با استفاده از ردیابی متوجه شدند که ماشین در پمپبنزینی در لایکسترشایر قرار دارد. سپس به کامیون حمله کردند و دیدند که علاوه بر احمد، 14 نفر دیگر نیز داخل کامیون هستند.
در طی این ماجرا یک مرد بازداشت و به قاچاق انسان متهم شد. دو نفر دیگر متهم به ورود غیرقانونی به کشور شدند و احمد نیز به صورت حفاظتی بازداشت شد. فریدمن میگوید:
واقعا اعصاب خردکن بود که منتظر بمانیم تا ببینیم آیا پلیس به موقع میتواند احمد را نجات دهد یا خیر! من شماره احمد را داشتم و آنها فردی را آوردند تا به زبان پشتو با احمد صحبت کند. به او زنگ زدند و توانستند رد کامیون را پیدا کنند.
کلگ مدیر یک بیمارستان زنان و کودکان است که با استفاده از تجهیزات و آلونکهای بازیافته در منطقه کالایس فرانسه ساخته شده است. او و همکارانش موبایلهایی را در بین کودکانی که از این کمپ پناهجویان میگذرند، توزیع کردهاند تا آنها را از خطر مصون دارند.