جوان بارنیبی و سگش، ۱۲ ساعت دردآور حمله یک گرگ گرسنه را دفع کردند. بارنیبی، سگش (با نام جویی) و دوستش، تامی کالدرون، برای جمعآوری قارچ به یک منطقه که آتش آن را سوزانده بود، رفته بودند.
آنها به دو گروه تقسیم شدند: بارنیبی و سگش و کالدرون. زمانی که بارنیبی، سطلش را از قارچ پر کرد، تصمیم گرفته که به وانت خود برگردد، که ناگهان سر و کله گرگ پیدا شد. بارنیبی میگوید:
من صدای خرخر گرگی را از پشت شنیدم. گرگی سیاه، بلند، طولانی و خیلی خیلی لاغر پشت سر من ایستاده بود. پاهایش را پهن کرده بود و خرخر میکرد و دندانهایش را به هم میسایید.
سگ بارنیبی، جویی، به گرگ حمله کرد، اما هیچ کدام از دو حیوان قصد کوتاه آمدن نداشتند. گرگ که چندان نایی نداشت، آنها را کمکم از وانت دور کرد. بارنیبی معتقد است که چون گرگ خیلی گرسنه بود، توان حمله به هر دوی آنها را نداشته است و به همین دلیل سعی میکرده است که آنها را از هم دور کند.
برای ۱۲ ساعت تمام، گرگ آنها را در جنگل تعقیب میکرده است. کمکم ضعف عضلات، کمبود آب و پشهها در حال اذیت کردن بودند که بارنیبی صدای یک خرس و تولهاش را شنید. بارنیبی حدس زد که ممکن است خرس و تولهاش از هم جدا شدهاند. به همین دلیل به سمت توله خرس حرکت کرد تا شاید خرس مادر برای دفاع از تولهاش به گرگ حمله کند. حدس بارنیبی درست بود.
پس از نیم ساعت راهپیمایی بارنیبی به توله خرس نزدیک شد و ناگهان شنید که گرگ و خرس با هم درگیر شدهاند. او و جوی از فرصت استفاده کرده و فرار کردند.
بارنیبی و جویی یک دریاچه پیدا کردند و پس از نوشیدن مقداری آب و استراحت، توانستند پس از چند ساعت از جنگل خارج شوند. زمانی که ار جنگل خارج شدند، پلیس کانادا آنها را یافت و نزد دوستشان تامی کالدرون برد.
چه کارایی میکنن اینا!!!
سگ دشمن گرگه اگر سگ نبود گرگ تیکه تیکش میکرد
خیلی جالب بود باید از روش فیلم بسازن
ولی چطوری فهمید که بچه خرس کجاست ؟
وقتی خرس مادر اومد چرا فقط به گرگ حمله کرد با اینا کاری نداشت ؟
بازی با مرگ
عین فیلمها بود
شانس آوردند خرسو دیدند والا ..