چگونه یک کتاب را بدون دانستن نام نویسنده یا عنوان آن، بیابیم؟!

احتمالا برای شما نیز پیش آمده است که از کتابی که پیش از این خوانده‌اید، فقط طرح روی جلد آن در خاطرتان باقی مانده است. یا فقط یک جمله از یکی شخصیت‌های داستان را به یاد می‌آورید و هر چه فکر می‌کنید، نام کتاب یا نویسنده آن به ذهن‌تان نمی‌رسد.

در این مقاله چند روش را به شما معرفی می‌کنیم تا بتوانید به سادگی و بدون نیاز به دانستن نام نویسنده یا عنوان آن، کتاب مورد نظر خود را بیابید. طبق معمول، این بار هم اینترنت آماده کمک‌رسانی به شما است.

استفاده از موتور جست‌وجو‌گر محبوب، Google

اگر نمی‌توانید نام یک کتاب یا نویسنده آن را به یاد بیاورید، بدون شک گوگل اولین گزینه برای یافتن پاسخ است. در این حالت لازم است حداقل یک چیز از کتاب را در خاطر داشته باشید. نام یکی از شخصیت‌ها یا یک جمله از کتاب. هر چه عبارت خاص‌تر باشد، نتیجه بهتری نیز خواهید گرفت.

استفاده از سیستم جست‌وجوی Google Book

اگر یک کتاب‌خوان حرفه‌ای و مشتاق باشید، حتما چیز‌هایی در مورد پروژه کتابخانه گوگل شنیده‌اید. پروژه‌ای که به عنوان بزرگ‌ترین پروژه فهرست‌بندی کتاب از آن یاد می‌شود. موتور جست‌وجوگر کتاب گوگل، دقیقا مانند خود گوگل کار می‌کند.

تفاوت آن در این است که صفحه‌ای که نتایج جستجو در آن نمایش داده می‌شود، شامل اطلاعات بیشتری مانند عبارت‌های معروف کتاب مورد نظر است. شما می‌توانید صفحات نمونه را ببینید و مطمئن شوید که این کتاب، همان کتابی است که به دنبالش بودید.

در صفحه جست‌وجوی پیشرفته کتاب گوگل، با استفاده از فیلتر‌هایی مانند عنوان کتاب، ناشر، زبان، تاریخ انتشار، شماره‌های ISBN و ISSN (هرچند به نظر نمی‌رسد کسی این دو شماره را حفظ کند!)، می‌توانید به نتیجه دلخواه خود برسید.

وب‌سایت BookFinder

این وب‌سایت، یک موتور جست‌وجوی بسیار قدرت‌مند در زمینه کتاب است که فهرستی از بیش از 100هزار فروشگاه کتاب در سرتاسر دنیا را در خود دارد. بر روی گزینه “Show more options” کلیک کرده و کلمه یا عبارتی که به یاد دارید را در قسمت “Keyword” وارد کنید. کمی صبر کنید تا لیست تمام کتاب‌هایی که این واژه یا عبارت در آن‌ها به کار رفته است، برای شما نمایش داده شود.

موتور جست‌وجوگر Amazon

آمازون، در ابتدا کار خود را به‌عنوان یک فروشگاه آنلاین کتاب شروع کرد. هم اکنون نیز میلیون‌ها جلد کتاب دست دوم برای فروش در این سایت در دسترس کاربران قرار دارد. در قسمت جست‌وجوی کتاب، با وارد کردن یک عبارت یا واژه از کتاب مورد نظر، می‌توانید آن را بیابید. در قسمت جست‌وجوی پیشرفته نیز به فیلترهای بیشتری برای یافتن کتاب دسترسی خواهید داشت.

 

وب‌سایت Barnes and Noble

این وب‌سایت، در اصل یک فروشگاه اینترنتی کتاب است. ولی در قسمتی از این سایت می‌توانید کتاب‌هایی که نام‌شان را فراموش کرده‌اید، بیابید. هرچند این وب‌سایت به اندازه گوگل یا آمازون قدرت‌مند نیست، ولی ارزش امتحان کردن را دارد. شاید بتوانید کتاب مورد نظرتان را در آن پیدا کنید.

 

Facebook

شبکه‌های اجتماعی فقط برای پیدا کردن دوستان قدیمی نیستند. می‌توانید کتاب مورد نظر خود را با کمک گرفتن از دوستان و افرادی که در این شبکه اجتماعی عضو هستند، بیابید. از آن‌جایی که تعداد افرادی که در لیست دوستان شما قرار دارند محدود هستند، بهتر است برای جست‌وجو و یافتن کتاب مورد نظر خود از کلوپ‌های کتاب و کتاب‌خوان‌ها استفاده کنید.

گروهی به نام A Year of Books توسط مارک زوکربرگ تاسیس و شروع به کار کرده است که اکنون حدود 800هزار دنبال کننده دارد. گروه‌های کوچک‌تری مانند Books نیز وجود دارند. بد نیست سری به آن‌ها بزنید.

12 در مورد “چگونه یک کتاب را بدون دانستن نام نویسنده یا عنوان آن، بیابیم؟!”

  1. شهری آلوده که مردم آن در کارخانه ذغال کار می کنند و جلسه های سیاسی شبانه برگذار می کنند
    زیاد ازش نخوندن دوس دارم ادامه‌اش بدم ولی پیداش نمیکنم اگه کسی خونده لطفا عنوانش رو بهم بگه

  2. سلام یه رمانی بود که پسره رستوران داشت و با دختری اشنا میشد که پایین شهری بودن و نامادری داشت و پدرش هم چندان مهلش نمیزاشت پسره تهه دلش دختره رو میخواست اما باهاش بد رفتاری میکرد و اذیتش میکرد اما اخرش ازداوج میکنن اسمشو کشی میدونه؟

  3. سلام
    این رمان درباره یه پسر به اسم آیان هستش
    که پدرش از یه خانواده اشرافی ولی مادرش
    مادرش از یه خانواده متوسط خانواده پدرش
    مخالف این ازدواج بودن
    و می خواستن پدرش با دختر عموش ازدواج
    کنه
    خونه پدربزرگش که میرن پدرش اونجا
    عاشق دخترعموش میشه و با اون ازدواج میکنه
    آیان و مادرش و خواهرشو از خونه میندازه بیرون
    آیان اونجا عاشق دوست خواهرش میشه
    ولی بخاطر یسری مشکلات آیان و نفس ازهم جدا میشن
    و آیان همراه مادرش و خواهرش میره خارج

    1. همیشه یاد بگیریم؛
      کمی معطوف باشیم. کمی مهربان باشیم. دنیا ارزشی نداره، دو روز دیگه کسی نیست و همگی حسرت به دل می‌مانیم. تا در کنار هم به اعتراض برسیم پس همیشه با محبت وملاحت
       با هم رفتار کنیم

      دختری را دیدم که با طمآنینه کامل به سمت جاده در حال حرکت بود

      چشمانش متزلزل به نظر میرسیدکلا آهسته راه میرفت جوری که انگار خصیصه این دختر از اوان بچگی همین بودشستم
       خبر‌دار
       شد که یه چیزی این وسط تناقض دارد به سنگی رسید.و
       جوری از خشم به سنگ تمسک انداخت جوری که انگار به استحضار رسیده بود. علی‌رغم
       تصورم متوجه شدم گرگی را دیده‌ که آنقدر پریشان رو به تمسک سنگ برداشته بود.
      تنها چیزی که از من برمیومد کمک و مهربانی به او بودو
       بس. سراسیمه به سویش رفتم و نهایت تلاشم را برای نجات او به عمل آوردم.

      فقط این قسمت از کتاب رو دارم

  4. سلام،رمان در مورد دختری به نام شکیباست که خانواده و اقوام دیگرشو تو زلزله از دست میده جز دختر عموش بهار و نوه عموش که طفل دوساله بوده و اسمش رادینه و علی ۱۲ساله که پسر عمه اش هست،شکیبا قیمومیت بچه ها رو با کمک امید،وکیلش به عهده میگیره و…اسم کتابو یادم رفته

  5. سلام
    دنبال اسم یه کتاب خارجیم ،در مورد پسری بود که پدرشم دکتر یهودیا بود ،بعد بخاطر جنگ آلمان میره آمریکا و… اسم کتاب یادم نمیاد

  6. ببین درمورد ۴ پسره که از زبون یکیشونه ۱ صبح میان در خونشون بعد میرن پیش یه سد نزدیک یه روستایی تفریح کنن کنار آب که نشستن یکی از دور واسشون چراغ میزنه یکی از پسرا رو که اسمشو یادمه بامداد بود که یه خواهر کوچیکتر از خودشم داشت حالا این پسره که کتاب از زبونشه فک میکنم اسمش فرهاد بود دقیق یادم نیست کلا این کتاب از ساعت ۱ شب رو تعریف میکنه تا ۴ صبح بعد این که چراغ میزنن براشون یکی از پسرا میره تو آب میگه برم ببینم چیه میره پسره ولی یکم دیر میاد تا این که یکی دیگه از پسرا میره یکی پای این یکی پسره رو میکشه از زیر آب بعد میترسه بعدش میفهمه همون پسر قبلیس کلی شوخی میکنن و می‌خندن بعد مسابقه شنا میدن یکم میگذره تا این که میترسن اینا میرن سمت یه جایی که نوره از سمت خشکی میرن میرسن به یه خونه چنتا اتفاق هم داخل خونه براشون میفته خواهر بامداد رو میبینه همون پسره که کتاب از زبونشه که سنش خیلی کمه ۷ سالشه بعد میگذره اینا همه میمیرن بجز اون پسره فرهاد خواهر بامداد رو میبینه میره سمتش که نجاتش بده دستشو که میگیره بر میگردونه میبینه نمیدونم صورت نداره یا صورتش خونیه فرهاد فرار میکنه میاد خونه همون موقع که میرسه خونه به یکی از دوستاش زنگ میزنه میگه که بامداد خواهرش و فلانی فلانی کشته شدن پسره به فرهاد میگه که اونجا چند وقتی هست مردن تو تصادف چرا نمیخوای باور کنی که دیگه وجود ندارن خواهر بامداد ام اینقد به بامداد وابسته بود که نتونست دوری برادرشو تحمل کنه مرده بعد فرهاد باور نمیکنه فردا شبش که میشه می‌خوابه ولی باز ساعت ۱ یه صدایی میشنوه که یکی با سنگ میزنه به شیشه اتاقش سرشو که از پنجره میبره بیرون میبینه بامداد و اون دوتا دیگه از رفیقاش منتظرش که برن لب سد

  7. سلام یه خلاصه بگم از رمان زحمت میکشین اسم رمانو بهم بگید اگه خوندید
    دختری که قبلا ازدواج کرده ولی با تصادفی که داشته نابینا شده و شوهرش رهاش کرده
    حالا شوهرسابقش با یه دختری آشناشده و میخواد باهاش ازدواج کنه ،داداشای دختره میان از همسر اولش تحقیق کنن که چرا جداشدن

  8. محمد جوانبحت

    درود . به دنبال نام کتابی هستم که داستانی جذاب و شیرین داره . این کتاب رو دارن نزدیک ده بار خوندم ولی این کتاب بدون جلد هست و نام کتاب و نویسنده اش رو نمیدونم ?

  9. دنبال کتاب داستان بچگیمم یک پسر رفیق باز بود که بعد فوت پدر همه داراییشو رفیقاش بردن و دیگه بهش محل نمیدادن

    0
    3
  10. سلام،ببخشید این سایت ها همه کتابهایی که معرفی میکنن به انگلیسی میاد،فارسی ندارن

    1
    21

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید
TCH