در موج دوم همهگیری ویروس کرونا در بسیاری از کشورها، چندین واکسن این ویروس در مراحل آخر آزمایش نتایج مثبتی را نشان دادند. دولتها اکنون سعی دارند تا به میزان شهروندان خود مقدار واکسن جدید موردنیاز را هرچه زودتر تامین کنند.
با این حال، بخش قابل توجهی از مردم در انگلیس و سایر نقاط در مورد استفاده از هر یک از واکسنهای جدید ویروس کرونا مردد هستند. این امر به ویژه در مورد بسیاری از سیاهپوستان نیز صدق میکند، اگرچه این افراد خود در میان آمار بیشمار مبتلایان و قربانیان ویروس در ایالات متحده و انگلستان به شمار میروند.
نظرسنجیهای مختلف در ایالات متحده نیز نشان داده است که تردید در استفاده از واکسن ویروس کرونا در میان سیاهپوستان در مقایسه با سفیدپوستان به طور قابل توجهی بیشتر است. مطالعه اخیر در انگلیس نیز نشان داده است که نژاد سیاهپوستان، آسیاییها و گروههای اقلیت تقریبا سه برابر بیشتر از بقیه مردم سفیدپوست واکسن ویروس کرونا را برای خود و فرزندانشان رد میکنند.
بیزاری عمومی نسبت به واکسیناسیون تعجبآور است، زیرا واکسنها به همراه با آنتیبیوتیکها یکی از موثرترین مداخلات پزشکی و عمومی طی 100 سال گذشته بودهاند. متأسفانه، یک سری اشتباهات در اجرای واکسنها مانند آنچه در اجرای واکسن فلج اطفال در دهه 1950 رخ داد، علیرغم سابقه خوب عملکرد واکسنهای امروزی باعث تردید افراد در استفاده از آن شده است.
طی 20 سال گذشته، عملکردهای نادرست و مداوم واکسنهای MMR و اوتیسم، وضعیت را بدتر نیز کرده است. این امر به افزایش اطلاعات نادرست فعلی در مورد واکسیناسیون نیز کمک کرده است که کنترل کردن آن بسیار دشوار است.
با این حال، بدبینی بسیاری از سیاهپوستان در انگلیس و ایالات متحده نسبت به مصرف هر نوع واکسن جدید ویروس کرونا را نمیتوان فقط به عنوان پاسخی که فرد مخالف با واکسن از خود نشان میدهد، مشاهده کرد. این عمل نتیجه چیزی بسیار عمیقتر است. برای سیاهپوستان چه در قاره آفریقا و چه در سایر نقاط و کشورهای جهان، خدمات درمانی پزشکی ضعیف و اقدامات مشکوک در زمینه تولید دارو تاریخچه طولانی دارد که همین امر بیش از یک قرن بر آنها تأثیر منفی گذاشته است.
اگر از نظر تاریخی نیز بررسی کنیم، یکی از مشهورترین نمونههای بدرفتاری پزشکی توسط دکتر جی ماریون سیمز (J Marion Sims) در اواسط قرن نوزدهم انجام شده بود. او گاهی اوقات به عنوان پدر بیماریهای زنان نیز شناخته میشود. او با استفاده از اقدامات غیراخلاقی از موقعیت خود برای آزمایش زنان سیاهپوست برده در ایالات متحده استفاده کرده بود. در مثال دیگر میتوان به مطالعه Tuskegee اشاره کرد که بین سالهای 1932 و 1970 انجام شد و قرار بود درمان بیماری سیفلیس را در مردان سیاهپوست بررسی کند. پزشکان درگیر بسیاری از مردان سیاهپوست دیگر را نیز به این بیماری مبتلا کردند، علیرغم اینکه در آن زمان درمان موثر این بیماری نیز در دسترس پزشکان قرار داده شده بود.
داستانی درباره شخصی به نام هنریتا لکس (Henrietta Lacks) و خانوادهاش نیز وجود دارد. لکس بیماری بود که قبل از مرگش، از گردن رحم او سلولهایی برای درمان سرطان افراد دیگر گرفته شده بود. اینها بعدا برای مطالعه انواع بیماریها مورد استفاده قرار گرفتند. دانشمندان هنگامی که به مفید بودن سلولهای بدن لکس پی بردند، این سلولها به همراه سوابق پزشکی و سایر اطلاعات در مورد خانواده و ژنتیک آنها در سراسر جهان به اشتراک گذاشته شد. پزشکان برای استفاده از سلولهای او در کار درمان هرگز هیچگونه رضایتی از خانواده هنریتا لکس نگرفتند. تنها در سال 2013 بود که خانواده او به مفید بودن استفاده از برخی از سلولها و اطلاعات ژنتیکی در آینده دست یافتند.
تجربه خدمات درمانی ضعیف
اما تردید در استفاده از واکسن در این روزها ممکن است از وقایع تاریخی الهام گرفته شده باشد. سیاهپوستان همچنان که با خدمات پزشکی ارتباط برقرار میکنند، همچنان نیز قربانی رفتارهای ضعیف و غفلتآمیز پزشکی در حوزه واکسن میشوند. مرگ در اثر ویروس کرونا در مرحله آخر قرار دارد.
شواهد گستردهای وجود دارد که نشان میدهد سیاهپوستان در محیط بیمارستان از همان مراقبتهایی که برای سفیدپوست استفاده میشود، بهره نمیبرند. به طور مثال میتوان به عدم تمایل پزشکان در دادن داروی مسکن به سیاهپوستان اشاره کرد، این در حالی است که در این شرایط اما به سفیدپوستان داروهای مسکن و آنتیبیوتیکها داده میشود. مطالعه مهمی که در ایالات متحده انجام شده است، نشان میدهد که بیش از 50 درصد از سیاهپوستان تصور میکنند که در محیط بیمارستان مورد تبعیض قرار گرفتهاند و 43 درصد از آنها نیز معتقد هستند که مراقبتهای درمانی بسیار کمی دریافت کردهاند. بیشترین نگرانی آنها اما این است که 14 درصد از سیاهپوستان حتی احساس میکنند پزشکان و پرستاران مایل نیستند آنها را برای مراقبتهای بهداشتی لمس کنند، که بسیار امری ناراحتکننده و تبعیضگرایانه به نظر میرسد.
این نابرابریهای مذکور در مراقبتهای بهداشتی نیز فقط محدود به ایالات متحده نمیشود. اخیرا کر استارمر (Keir Starmer)، رهبر حزب کارگران، به پارلمان یادآوری کرده است که زنان سیاهپوست در انگلیس پنج برابر بیشتر از همتایان سفیدپوست خود در خطر مرگ قرار دارند.
در آفریقا نیز اکنون نگرانیهای جدی گستردهتری در مورد رضایت آگاهانه و روشهای تحقیقاتی در تعدادی از آزمایشات بالینی، از جمله آزمایش واکسن مالاریا که در حال حاضر توسط سازمان بهداشت جهانی انجام میشود، وجود دارد. یکی از پروندههای حقوقی خاص که بین شرکت دارویی Pfizer و ایالت کانو در نیجریه در مورد آزمایش داروی مننژیت توسط شرکت Trovan است، به دلیل کاهش اعتماد به داروهای غربی در این کشور و تأثیر بالقوه آن بر پذیرش واکسن فلج اطفال در منطقه شناخته شده است.
وضعیت کنونی عجیب این است که اکنون این اولین بار است که کل قدرت اقتصادی دنیای غرب بر روی وضعیت پزشکی خاصی متمرکز شده است که به طور نامتناسبی بر مردم آفریقا و جنوب آسیا تأثیر میگذارد. اما اگر دولتهای هر دو طرف اقیانوس اطلس از سیاهپوستان بخواهند که واکسن بزنند، باید پیام را تغییر دهند. به طور مثال، مشاوران دولتی نمیگویند که هیچ ارتباطی بین تأثیر ویروس کرونا با نژادپرستی ساختاری وجود ندارد.
به همین ترتیب، عدم اعتماد به حوادث گذشته و تجربیات فعلی تنها با مشارکت مورخان سیاهپوست، دانشمندان، پزشکان و متخصصان بهداشت عمومی برای مردم قابل رفع است. آنها باید شکایات تاریخی را به طور مستقیم برای کسانی که برنامههای واکسیناسیون را اجرا میکنند توضیح دهند و سپس پیامهای واضحی را در مورد واکسن همهگیری ویروس کرونا به جامعه سیاهان ارسال کنند. بدون مشارکت آنها، هر برنامه واکسیناسیون انبوه احتمال موفقیت کمتری دارد.