در ابتدا باید گفت که هدایت و رهبری یک تیم، امری کاملا عمومی در بشر است. حتی در گونههای دیگر نیز دیده میشود که نشان از آن دارد که ممکن است آن یک فرایند باستانی تکاملی باشد. یک ویژگی مشترک شخصیتی رهبران، سطح برونگرایی آنهاست که بالاتر از حد متوسط است. تحقیقات به طور مداوم نشان میدهد برونگراها در مقایسه با افراد درونگرا، به احتمال زیاد بیشتر به عنوان رهبر در نظر گرفته میشوند و احتمالاً نقشهای رهبری و هدایت امری را به دست میآورند.
ما تصمیم گرفتیم آزمایشی را انجام دهیم تا ببینیم آیا میتوانیم محور رهبری را تغییر دهیم. قصد داریم افراد درونگرا را وادار کنیم تا مانند برونگرایان رفتار کنند. ما همچنین قصد داریم دریابیم که آنها در این هنگام که مانند برونگرایان رفتار میکنند، چه احساسی خواهند داشت.
نتایج ما نشان میدهد که افراد درونگرا که مانند برونگراها رفتار میکنند، در واقع از نظر دیگران دارای توانایی رهبری بیشتری هستند. اما همچنین هیچ مدرکی در مورد بهای روانشناختی که این امر روی افراد درونگرا دارد، پیدا نکردیم. اما در ادامه با آیتیرسان همراه باشید تا با ویژگیهای بیشتر درونگرایی و برونگرایی و امر رهبری آشنا شوید.
آنچه باید در مورد برونگرایی و رهبری بدانیم
قبل از اینکه به پژوهش بپردازیم، بیایید خلاصهای از علوم پایه برونگرایی و رهبری را مرور کنیم.
برونگرایی زنجیرهای است که میزان اشتیاق، ابراز وجود و جستجوی تعامل اجتماعی در یک فرد را اندازه گیری میکند. به طور معمول به عنوان بخشی از مدل پنج عاملی شخصیت گنجانده میشود. ابعاد دیگر یا صفات در مدل پنج عامل بزرگ شخصیت شامل گشودگی (کنجکاو بودن و خلاق بودن عقلی)، وظیفه شناس بودن (نظم و تلاش)، سازگار بودن (دلسوز و مودب بودن) و روانپریشی (حساس بودن به تجربه احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی و عصبانیت) است.
برونگرایی ریشههای بیولوژیکی دارد و ممکن است ارثی باشد. به عبارت دیگر، بخشی از این دلیل که ما در سطوح برونگرایی بین مردم متفاوت دیده میشویم، این است که تفاوتهای ژنتیکی بین افراد وجود دارد که تا حدی شخصیت ما را تعیین میکند. ژنهای ما حتی احتمال وجود موقعیت رهبری را برای ما میتوانند پیشبینی کرده و رقم بزنند.
افراد برونگرا سیستم حساسیت دوپامین بیشتری در مغز خود دارند. آنها جایزه دریافت کردن را جذابتر میدانند. آنها خواهان تعامل اجتماعی و توجهات ناشی از آن هستند. این واقعیت ممکن است تا حدی این مسئله را روشن کند که چرا برونگراها انگیزه بیشتری برای به دست آوردن نقشهای رهبری دارند، با توجه به اینکه رهبری یک فرایند ذاتی اجتماعی است.
ما چگونه آزمایش خود را انجام دادیم؟
آزمایش ما شامل 601 شرکتکننده بود که به طور تصادفی به 166 گروه با رهبر و به طور معمول چهار نفر تقسیم شدند. ما از این گروهها خواستیم تا یک فعالیت مشترک 20 دقیقهای برای حل مسئله (اولویتبندی موارد مورد نیاز برای زنده ماندن در ماه) انجام دهند. در آن هنگام، هدف آزمایش به شرکتکنندگان گفته نشده بود.
سپس گروهها را به سه شرایط آزمایشی تقسیم کردیم. در دسته اول (که متشکل از 53 گروه بود) ما به طور تصادفی از هر گروه یک نفر را انتخاب کردیم تا پرانرژی، پرحرف، پرشور، جسور، فعال، قاطع و اجتماعی عمل کند، به عبارت دیگر برونگرا. این دستورالعملها برای سایر اعضای گروه شناخته شده نبودند. در دسته دوم (55 گروه)، به عضو گروه که به طور تصادفی انتخاب شده بود، مخفیانه دستور داده شد که آرام، محرمانه، بیحال، منفعل، سازگار و بدون داستان خاصی یا به عبارتی دیگر درونگرا رفتار کند. سومین دسته نیز شامل 58 گروه بود، جایی که هیچ دستورالعمل فردی به کسی داده نشد.
در پایان فعالیت، شرکتکنندگان کیفیت رهبری اعضای دیگر گروه (و خود) را ارزیابی کردند. آنها همچنین احساس خود را یادداشت کردند. ما با استفاده از یک تست شخصیت استاندارد، سن، جنس و سایر ویژگیهای شخصیتی را کنترل کردیم. این اطمینان حاصل شد که تأثیر واقعی رفتار برونگرا و درونگرا را بررسی کردیم.
عمل کردن مثل یک برونگرا
قسمت اول نتایج ما تعجبآور نبود. در مقایسه با شرکت کنندگان در شرایط کنترل، افرادی که برونگرا بودند، پتانسیل رهبری بیشتری از نظر دیگران به دست آوردند. اما برای کسانی که دستورالعمل رفتار درونگرا را دادیم، امتیاز کمتری ارائه شده است. آنچه قابل توجه بود این است که این رتبهبندیها به رفتارهای برونگرایی بستگی ندارد. به عبارت دیگر، وقتی به آنها دستور داده شد که برونگرا عمل کنند، افراد درونگرا و برونگرا از نظر پتانسیل رهبری در مقایسه با فرد معادل برونگرا در شرایط کنترل، امتیاز بالاتری کسب میکنند.
ما دریافتیم که به مشارکتکنندگانی که دستورالعمل داده شده بود تا مانند درونگراها عمل کنند، در زمینه رهبری نمره کمتری از اعضای گروه خود دریافت کرده بودند. اما آنچه جالب توجه بود این بود که این شرکتکنندگان نیز به ویژه در رتبه بندی رهبری به خود امتیازات ضعیفی دادند، این امتیازات حتی از امتیازاتی که اعضای گروه آنها داده بودند نیز بدتر بود. به صورت یک درونگرا رفتار کردن باعث شد تا تأثیر منفی به خصوصی در نحوه مشاهده آن افراد از پتانسیل رهبری حاصل شود.
احساس افراد از عملکردی خارج از شخصیت خود چه بود؟
احساس شرکتکنندگان ما بعد از فعالیت در شکل بعدی نشان داده شده است.
در مقایسه با شرکتکنندگان، هیچ تفاوتی برای افرادی که برونگرا عمل میکردند وجود نداشت. حتی افراد درونگرا نیز پس از عمل مانند برون گراها کاملاً خوب بودند. برونگرایانی که درونگرا عمل میکردند موضوع دیگری بود. آنها در مقایسه با افرادی که در شرایط کنترل بودند، احساسات مثبت کمتر و منفی بیشتری داشتند. به طور خلاصه باید بگوییم که رفتار درونگرایانه احساس بدی در آنها ایجاد کرده بود.
آیا افراد درونگرا برای پیشرفت باید برخلاف شخصیت خود عمل کنند؟
تحقیقات ما نشان میدهد افراد درونگرا میتوانند برای دستیابی و موفقیت در نقشهای رهبری، خارج از شخصیت خود عمل کنند. اگر درونگرا هستید، ممکن است احساس کنید که نباید اینچنین رفتار کنید. اما پیشنهاد ما این است که وقتی وارد شغلی با تقاضای رهبری شدید، اینچنین رفتار کنید زیرا باعث میشود برتری و مزیتی نسبت به افراد دیگری که در آن موقعیت مانند شما نیستند، داشته باشید.
آنقدرها هم که فکر میکنید، این کار سخت نیست. تحقیقات نشان میدهد افراد درونگرا اتفاقات ناخوشایند را بیش از حد ارزیابی میکنند و مزایای خوب عمل برونگرایانه را دست کم میگیرند. حتی یک مطالعه نشان میدهد افراد درونگرا هنگام اقدام به صورت برونگرا احساس اصالت بیشتری دارند. یاد گرفتن رفتار برونگرایی معمولاً، گرچه نه همیشه، لذتبخش است و میتواند به شما کمک کند تا آسانتر رفتار برونگراها را تقلید کرده و به مراتب بالاتری در کار و موفقیت برسید. بنابراین اگر میخواهید موفق شوید، از همین حالا شروع کنید.
درون گراها باهوش ترن و این از لحاظ علمی ثابت شده اس
اصلا چه نیازی هست یه درون گرا به مدیریت برسه؟؟؟
علایق شغلی باعث میشه اون فرد به سمت مدیریت و رهبری کشیده بشه.