وقتی خبر میرسد عربستان تا سال 2030 حدود 600 میلیارد دلار در هوش مصنوعی سرمایهگذاری خواهد کرد و ایران در بهترین حالت رقمی نزدیک به 10 همت دارد، باید پرسید: این شکاف چه معنایی برای آینده اقتصادی و فناوری کشور دارد؟ در پنل AI Summit 2025 که در دانشکدههای دانشگاه تهران برگزار شد، کارشناسان و نمایندگان سیاستگذاری به بررسی همین پرسش پرداختند و تصویری روشن از وضعیت فعلی و نیازهای استراتژیک ارائه کردند.
از رنکینگ جهانی تا فاصله واقعی
طبق یکی از رنکینگهای معتبر که سالانه حدود 83 کشور را بررسی میکند، ایران در میان این کشورها رتبه شصتم را کسب کرده است. اما عدد رتبه، تنها یک علامت سطحی است؛ آنچه اهمیت دارد امتیازهای ترکیبی و شکاف واقعی میان کشورهاست. در همان گزارش، اگر آمریکا امتیاز 100 داشته باشد، چین حدود 54 و سنگاپور نزدیک به 33 امتیاز دارد؛ ایران اما تنها 7 امتیاز کسب کرده است. میانگین جهانی نزدیک به 12 و میانه حدود 9 است؛ بنابراین جایگاه ایران نهفقط پایین، بلکه بسیار دور از میانگین جهانی است.
این شاخص ترکیبی یک مجموعه از مؤلفهها را ارزیابی میکند: زیرساخت، تلنت (مهارت نیروی انسانی)، حوزههای نوآورانه، پژوهش و تحقیقات، رگولاتوری، فضای کسبوکار و استراتژی و راهبری. ضعف در هر کدام از این بخشها میتواند توان ملی در هوش مصنوعی را تضعیف کند و جمع این ضعفها، شکاف عمیق میان ایران و کشورهای پیشرو را توضیح میدهد.

چرا باید نگران باشیم؟
هوش مصنوعی صرفاً یک فناوری جدید نیست؛ تاثیرات آن اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است. مهدی محمدی و دیگر سخنرانان پنل تاکید کردند که هوش مصنوعی یک دیستراپتر است؛ یعنی فناوریای که خود باعث تغییر در سایر فناوریها و ساختارهای اقتصادی میشود. اگر سیاستگذاریها و سرمایهگذاریها بهدرستی انجام نشود، کشور در یک دهه آینده بین دو گروه کشورهای «هوشمند» و «غیراحل» تقسیم خواهد شد.
نمونهای ملموس از عدم تطابق میان سیاست و اجرا، موضوع تجهیزات پردازشی است. گزارشها و سخنان مطرح شده نشان میدهد حدود سه همت جیپییو توسط معاونت علمی خریداری شده اما بخش قابلتوجهی از آن در برخی دانشگاهها همچون دانشگاه شریف استفادهنشده و عملاً بلااستفاده مانده است. این واقعیت سوالهای مهمی درباره مدیریت سرمایهگذاری و استراتژی بهرهبرداری از منابع فنی مطرح میکند.
عربستان و امارات؛ نمونههای منطقهای
دو کشور همسایه، عربستان و امارات، با تدوین استراتژیهای مشخص و سرمایهگذاریهای کلان در زیرساخت و نیروی انسانی در حال ایجاد فاصلهای نو با ایران هستند. سخنان مطرحشده در پنل نشان میدهد عربستان قصد دارد تا 2030 حدود 600 میلیارد دلار در حوزه هوش مصنوعی سرمایهگذاری کند که 30 درصد آن از سوی شرکت آرامکو تأمین خواهد شد. این ارقام نهتنها سرمایه هنگفتی را نشان میدهد بلکه تصویر روشنتری از اولویتگذاری ملی این کشورها در توسعه فناوری ارائه میدهد.
سیاستگذاری؛ معضل یا فرصت؟
یکی از انتقادات اصلی مطرحشده درباره ساختارهای تصمیمگیری این است که ترکیب شوراها و ستادهای ملی غالباً دولتی و امنیتمحور بوده و نمایندگی بخش خصوصی محدود است. محمدی به تجربه خود اشاره کرد و گفت در دورههای گذشته ترکیب شورایی بسیار دولتی بوده و تنها یک یا دو نماینده بخش خصوصی در میان حدود 40 عضو حضور داشتهاند. چنین ترکیبی ریسک کندی تصمیمگیری و اتخاذ سیاستهایی را افزایش میدهد که با نیاز بازار و اکوسیستم نوآوری تطابق ندارند.
همچنین تجربه تاریخی نشان میدهد تأمین منابع مالی برای فناوری در طول سالها نیازمند تلاش و پیگیری بوده، اما در مقاطع دیگر منابع هنگفتی بهسرعت و برای صنایع دیگر اختصاص یافتهاند؛ مثلاً اعطای سه همت وام نجات به صنعت خودروسازی در کوتاهمدت. این تفاوت در اولویتها پیام روشنی درباره جایگاه توسعه فناوری در سیاستهای کلان کشور دارد.

نیاز به رویکرد تحولگرایانه
هوش مصنوعی پدیدهای چندوجهی است که راهحلهای جزئی و بخشی برای آن کافی نیست. محمدی بر رویکرد تحولگرایانه تاکید کرد؛ رویکردی که میتواند شکستهای گذار به یک فناوری تحولآفرین را شناسایی کرده و هماهنگی میان سیاستگذاری، آموزش، زیرساخت و بازار را ممکن سازد. بدون چنین لنزی، تلاشهای جزیرهای برای تهیه سند یا خرید تجهیزات کارایی لازم را ندارند.
چند نکته فنی و اجرایی
- زیرساخت پردازشی: ایجاد فارمهای جیپییو نیازمند برق پایدار، خنکسازی موثر، شبکه با پهنای باند بالا و مدیریت هزینه است. تنها خرید سختافزار کفایت نمیکند.
- بازار و اکوسیستم: پیش از سرمایهگذاری سنگین دولتی، باید بازار شکل بگیرد؛ یعنی استارتاپها و شرکتهای نوپا تقویت شوند تا خود به سمت راهاندازی فارمها و جذب سرمایهگذاران خصوصی بروند.
- مهارت و پژوهش: توسعه برنامههای آموزشی، جذب تلنت و حمایت از پژوهشهای کاربردی میتواند فاصله شکاف مهارتی را کاهش دهد.
- رگولاتوری و شفافیت: چارچوبهای قانونی روشن برای حفاظت از داده، حریم خصوصی و تعامل صنعت و دانشگاه ضروری است.
چگونه میتوان فاصله را کم کرد؟
راهکار واقعبینانه نیازمند ترکیبی از اقدامات کوتاهمدت و میانمدت است. برخی پیشنهادات مطرحشده در پنل به شرح زیر است:
- تقویت نقش بخش خصوصی در شوراها و سیاستگذاریها تا تصمیمات عملیاتیتر و بازارمحورتر باشند.
- ایجاد بستههای تشویقی مالی برای استارتاپها و جذب سرمایهگذار خارجی در زمینه زیرساخت و تحقیق.
- سرمایهگذاری هدفمند در آموزش و بازآموزی نیروهای انسانی برای تقویت «تلنت» داخلی.
- تدوین و اجرای استراتژیهای ملی هوش مصنوعی با چشمانداز مشخص و شاخصهای اندازهگیری قابلاتکا.
نکته کلیدی این است که منابع محدود باید با حسنمدیریت و هدفگذاری اثربخش صرف شوند؛ نه اینکه صرفاً خرید سختافزار بهعنوان نماد اقدام دولتی تلقی شود. بازار، اگر فضایی مناسب و انگیزههای لازم داشته باشد، خود به سمت ایجاد زیرساختهای مورد نیاز حرکت خواهد کرد.
در نهایت، آنچه واضح است این است که پنجره فرصت برای نقشآفرینی در دهه آینده در حوزه هوش مصنوعی محدود است. اگر ایران نتواند استراتژیهای هماهنگ و قابل اجرا تعریف کند، فاصله با کشورهای پیشرو نهتنها حفظ نمیشود، بلکه عمیقتر خواهد شد. ترکیب اقدامهای سیاستی، سرمایهگذاری هوشمندانه در زیرساخت و تیمسازی تشکیلاتی میتواند زیربنای جبران این عقبماندگی باشد.




