استیوجابز، پدر اپل اسطورهای که سرشار از ایدههای نوین بود. راستش تا زمانی که او زنده بود هیچکس اپل را به نقض کپیرایت محکوم نمیکرد، چون این اپل بود که همیشه ایدههای نوین را بهکار میگرفت و دیگر کمپانیها صرفا سعی در تقلید ایدهها داشتند. در ادامه قرار است شش نکته از زندگی شخصی استیوجابز را برای شما بگوییم.
او اعتیاد داشت!
اگرچه در دوران میانسالی میتوان استیوجابز را بهعنوان یک الگو انتخاب کرد اما در دوران جوانی اوضاع این مرد بزرگ چندان جالب نبوده است. وی از 18سالگی مصرف ماریجوانا را شروع کرد و پس از یکی دو سال به مصرف LSD (نوعی ماده مخدر صنعتی) روی آورد، هرچند او موفق به ترک اعتیاد شد، اما تا آخر عمر هیچگاه از آن دوران ابراز پشیمانی نکرد (حداقل از سخنرانیهایش اینگونه برداشت میشود).
او یک بازی را برای آتاری طراحی کرد
شاید بدانید که استیوجابز مدتی را در کمپانی آتاری کار میکرد اما باید بگوییم او جزو طراحان یک نسخه از بازی پُنگ بود که در آن بازیکن توپ را به سمت یکدیوار پرتاب میکرد و با هربار برخورد یکی از آجرها کم میشد. البته ایده چنینبازی توسط مدیرعامل آتاری ارائه شد ولی استیوجابز به کمک وازنیاک دوست صمیمیاش آن را به مرحله اجرایی درآوردند.
اولین ساخته او یک جعبهآبی بود
اولین ساخته استیوجابز که توانست رویای داشتن یک شرکت را برای او به واقعیت نزدیک کند، یک جعبه آبی بود که با ایجاد یک تُن 2.600مگاهرتزی میتوانست سیستم تلفنی را گول بزند و اجازه تماسهای راهدور را به رایگان بدهد ( این میزان تن دقیقا همان مقداری بود که برای سوییچهای انتقال تماس استفاده میشد). این کشف توسط هکری بهنام جاندراپر انجام گرفت اما استیوجابز توانست اولین وسیله هک تلفنعمومی را به وسیله آن بسازد. این دستگاه 150دلار قیمتگذاری شده بود و تنها یک خریدار داشت که او هم هیچگاه پولی را به استیو نداد. البته این جعبه اصلا آبی نبود!
او یکبار با باراک اوباما دیدار کرد
استیوجابز آنقدرها مشهور بود که رییسجمهوری آمریکا علاقه داشته باشد یکبار او را از نزدیک ملاقات کند. هرچند استیوجابز چندان به اوباما علاقهای نداشت و معتقد بود او زیاد در کارهایش جدی و مصمم نیست. در ابتدا اوباما نامهای را برای استیوجابز فرستاد که به ملاقات او برود اما استیو با کمال خودخواهی گفت اگر او میخواهد مرا ببینید، باید به دیدنم بیاید. هرچند این ملاقات انجام شد اما دوطرف زیاد از دست یکدیگر راضی نبودند.
او چندان به سیب علاقه نداشت
برخلاف تصورعموم او از علاقه زیاد به سیب، این نام را برای کمپانیاش انتخاب نکرد، بلکه او نام اپلکامپیوتر را به این دلیل انتخاب کرد که تناقض زیادی بین این دو وجود داشت؛ به همین راحتی! شاید بگویید چرا سیب را انتخاب کرد باید بگوییم باز هم یک دلیل ساده دارد، ایده راهاندازی اپل در یک باغ سیب به ذهن استیوجابز رسید!
او از دکمه پاور نفرت داشت
استیوجابز مرگ را پایان راه میدید و از اینکه به یکباره همهچیز پایان میپذیرد راضی نبود، او مرگ را شبیه به دکمهپاور میدانست بنابراین علاقهای به گذاشتن این دکمه در محصولاتش نداشت.
ممنون عالی بود
یادش به خیر وقتی که بود کمپانی اپل خیلی خوب و تک بود روحش شاد عجب مردی بود
میگن اخه یک بار پول نداشته میره میوه فروشی صاحبش دلش میسوزه بهش یک سیب میده که وقتی استیو میخواست یک گاز بزنه با خودش گفت چرا نفروشمش و فروختش وبا پولش دو تا سیب خرید یکی رو خورد و یکی رو فروخت و باهاش دو تا دیگه گرفت همین طوری پیش رفت و پول در اورد و دیگه برای خرید به اون میوه فرئشی نمیرفت و خودش از مرکزش جنس ردو بدل میکرد و بعد مدتی به رویا های بزرگ تری فکر کرد و یک شرکت توی پارکینگش راه انداخت و بقیشم که میدونیم به شکوه رسوندش بعد اونوقت این تیم کوک…. نمیگم ادم بدیه به نظرم ادم خوبی میاد ولی مال مارای استیو جابز نیست چون اینطوری میشه
این داستان واقعیت ندار
دروغه !!!!