با توجه به افزایش روز افزون استفاده از شبکههای اجتماعی، بر آن شدیم در این مقاله به بررسی یکی از ابعاد استفاده از این شبکهها بپردازیم.
امروزه رسانهها چیزی مشابه قبل نیستند. ارتباطات در گذشته بسیار ساده و معنی دار بودند. قبل از پیدایش اینترنت، اطلاعات محدودی در دسترس ما قرار داشتند که میتوانستیم روی آن حساب کنیم. رفته رفته فرهنگ ما خود را با بازار محدودی از رسانهها هماهنگ کرد، که این محدودیت ناشی از توان تحلیل ما بود.
با این وجود، واقعیت امروز چیزی کاملا متفاوت است. اینترنت در چند سال گذشته به بمبی از اجتماعی شدن میان مردم مبدل شد.
شبکههایی مثل فیس بوک، توییتر و …، مبدل به نیازهای ارتباطاتی بر پایه دقیقه یا حتی ثانیه شدهاند. این انفجار شبکههای اجتماعی، قوانین جدیدی را برای ما رقم زدهاند. هر روزی که شخصی، به امید اینکه با شخص دیگری در ارتباط باشد به این شبکهها ملحق میشود، این نگرانی را در ما ایجاد میکند که ارتباطی که بر مبنای صفحه نمایش است، زمان ارتباط رو در رو یا چهره به چهره را از ما بگیرد.
تکنولوژی به نحو چشمگیری در سالهای گذشته پیشرفت داشت و مردم به طور متناوب، از یک دستگاه الکترونیکی به دستگاهی دیگر تغییر استفاده میدادند، به نحوی که مهارتهای اجتماعی ما با این پیشرفتها خود را منطبق میسازند.
باید به این نکته توجه داشت که ما ارتباطهای اجتماعی حقیقی را از همان ابتدا از طریق ارتباط رو در رو آموختیم و درک کردیم. در همین حین که مردم این گونه ابزارهای اجتماعی را وارد زندگی خود میکنند، از این ارتباط چهره به چهره دور و دورتر میشویم.
مطالعهای که اخیرا در روانشناسی صورت گرفته نشان میدهد، مالتی تسک یا استفاده از چندین ابزار اجتماعی دیجیتالی کودکان ما را به نوعی به ناتوانی اجتماعی مبتلا میکند. رشد اجتماعی ما یکی از بخشهای کلیدی در هوش اجتماعی ما محسوب میشود. از نظر روانشناسان هوش اجتماعی به معنی دریافت، کنترل و آزمودن احساسات است. به نظر میرسد ما به سمت نسلی پیش میرویم که از نظر اجتماعی عقبگرد دارد.
مثل هرچیز دیگری، با وقوع یک تکنولوژی جدید موافقان و مخالفان زیادی سر راه آن قرار میگیرند. شبکههای اجتماعی هم بسته به نوع نگاه افراد به آن مزایا و معایبی دارند. شبکه های اجتماعی یک ابزار بسیار خوب برای یک ارتباط آسان و سریع هستند، به نحوی که زمینه دسترسی سریعتر ما به اطلاعات و به اشخاص را فراهم میکنند. آن چه نگران کننده است، این است که این ارتباطات تا چه حد ما را از ارتباطهای حقیقی دور میسازد. تحقیقی که اخیرا در آمریکا صورت گرفته نشان میدهد که حدود ۲۰ درصد از مردم، قرار ملاقاتهای خود را تنها به این علت که مشغول به اشتراکگذاری آن لحظات در شبکههای اجتماعی بودهاند، از دست میدهند. همین طور تحقیق دیگری نشان میدهد از هر ۵ نفر، ۲ نفر زمان بیشتری را صرف شبکه های اجتماعی میکند تا ارتباط رودررو. این آماری است که زمان، تنها موجب افزایش رقم آن با وجود پیشرفتهای روز افزون تکنولوژی میشود. ما آن چنان با تکنولوژی و به ویژه تلفنهای هوشمند درگیر شدهایم که هر از چند گاهی نسبت به محیط اطرافمان کاملا بیاعتنا میشویم.
این موضوع را میتوانید به خوبی در رانندگی درک کنید. بارها شنیدهاید که چه تصادفهای ناگواری در اثر استفاده از تلفن همراه در حین رانندگی به وقوع پیوسته است، تنها به این دلیل که راننده مشغول تکست زدن با تلفن خود بوده است. متوجه میشوید که چگونه دوچرخه ها و بالا پایین پریدنهای کودکی ما، به آیپد و آیفون و فشار دادن کلید ها برای کودکان امروزی مبدل شده است. حتی کودکان با سنین بسیار پایین تر هم از این گونه وسایل به عنوان اسباب بازی استفاده میکنند.
در سالهای اخیر اطلاعات به صورت یک جریان در آمدهاند. در گذشته ما برای یافتن اطلاعات به سمت آن میرفتیم، اما امروزه این جریان اطلاعات است که مثل سیلی به سمت ما میآید. با فراگیر شدن کتابهای الکترونیک یا ای بوکها کتابها و کتابخانههای حقیقی رفته رفته کمتر مورد توجه قرار میگیرند، در حالی که همین تکنولوژی به کسب و کارهای دیگر رونق خوبی داده است.
برخی معتقدند شبکههای اجتماعی ابزار خوبی برای دورکردن آنها از تنهایی است. با این دید میتوان گفت این ابزارها نه تنها به ما احساس راحتی بیشتری میدهند، بلکه به نوعی اعتماد به نفس ما را تقویت، و احساس نا امنی را از ما دور میکنند.
شاید بهتر است به سالها قبل زمانی که تلفن اختراع شد برگردیم. این دستگاه شگفتانگیز به مردم این اجازه را میداد که از فاصله دور با هم ارتباط برقرار کنند. با اینکه مردم نمیتوانستند زبان بدن (Body Language) یکدیگر را دریابند، ولی میتوانستند صدای یکدیگر را درک کنند. وقتی با شخصی صحبت میکردیم، میدانستیم تقریبا تمام حواس وی با ما است.
با اختراع کامپیوترها، همه چیز خیلی جذابتر شد و به تبع آن متنوعتر. جایی که خودمان را در چت روم ها، اس ام اس ها، نرم افزارهای پیغامرسان و فرمهای دیگری از انتقال متن مییافتیم، با این تفاوت که نمیدانستیم واقعا چقدر از توجه طرف مقابل منعطف به ما است.
اما حالا فرم جدیدی از ارتباطات پیش روی ماست، فرمی کاملا متفاوت، با نامی متفاوت: شبکههای اجتماعی.
حالا همه چیز حس متفاوتی دارد. دوستان نزدیک من هنوز هم دوست من هستند، ولی ارتباط من با آنها عمق کمتری دارد. این من را نگران میکند، نه از دید اجتماعی بلکه از دید سلامت روانی. همه میدانیم یک محرم و رازدار داشتن تاثیر خوبی بر ذهن ما میگذارد. داشتن شخصی که بتوانید درباره همهچیز با وی هم صحبت شوید. اگر شبکههای اجتماعی ما را از هم دور میسازد، میتوان ریسک بیشتری را برای مبتلا شدن افراد به مشکلات روحی به دلیل احساس تنهایی در نظر گرفت. میتوان یکی از دلایل این امر را، تعداد زیاد افرادی که با آنها در شبکههای اجتماعی در ارتباط هستیم دانست. هنوز تحقیق علمی دقیقی در این باره انجام نشده است. آن چه ما را نگران میکند، این است که ممکن است این فرض درست باشد.
در هرصورت به نظر میرسد با معرفی هر فرم جدیدی از ارتباطات، این نظریه که میتوانند برای سلامتی روان ما مضر باشند مورد توجه قرار میگیرد و درنهایت به این نتیجه ختم میشوند که بیاساس هستند. شبکههای اجتماعی و مدلهای مرتبط با آن هنوز جدید هستند و در حالی که مطالعاتی روی آنها انجام میگیرد، مدتی زمان میبرد تا ما حقیقتا تاثیر آنها را بر شخص و اجتماع دریابیم.
متن رو نخوندم ولی در جواب سوال title !! بله غیر اجتماعی میکنن!!! بعضیا فقط از این راه ها میتونن با دیگران حرف بزنن ولی رو در رو کم میارن!!