اعتقاداتی که برای مسایل زیر وجود دارند در خیلی از شرکتهای کشورهای مختلف درباره آن صحبت میشود. این موارد ممکن است برای افراد سازمان قابل پذیرش باشند، اما صحیح نیستند. دلیل آن را در ادامه بررسی میکنیم.
۱. نوآوری = خلاقیت
این دو کلمه معمولا به جای یکدیگر استفاده میشوند.
واقعیت: هرچند که به هم مرتبط هستند، اما دو دیدگاه متفاوت را بیان میکنند. نوآوری عملکرد سازمانیافتهای است که به معرفی محصولات جدید، سودمند و قابل تولید میپردازد. همچنین خدمات، فرآیندها یا مدلهای کسبوکار را توسط یک سازمان ارایه میدهد. خلاقیت توانایی شناختی یک فرد (یا گروهی از افراد) برای بهبود ایدههای سنتی، قوانین و الگوهاست که به ایجاد ایدههای معنیدار و اصیل کمک میکند. رابطه بین این دو را میتوان اینگونه بیان کرد: نوآوری پیادهسازی ایدههای ناشی از خلاقیت است.
۲. نوآوری = کارآفرینی و استارتاپ
باور غلط: نوآوری را نمیتوان به وسیله شرکتهای بزرگ و نامی بدست آورد و این تنها با کمک استارتاپ امکانپذیر است.
واقعیت: از آنجایی که اکثر نوآوریها از شرکتهای استارتاپی سرچشمه میگیرند، تنها برخی از برترین شرکتهای نوآورانه هستند که در رده کمپانیهای بزرگ قرار میگیرند. اقدامات نادرست مانند پیشگوییهای خود انجام هستند و باعث میشوند تا شرکتهای بزرگ از تلاش برای رسیدن به نوآوری باز بمانند.
۳. افراد خلاق، از بدو تولد خلاق بودند
باور غلط: خلاقیت را نمیتوان یاد گرفت یا آن را بهبود داد.
واقعیت: این باور رایج به یک پیشگویی محققکننده تبدیل شده است و موجب میشود تا افراد به این عقیده برسند که روحیه خلاقانه ندارند، هیچگاه به آن نمیرسند و نمیبایست برای آن تلاش کنند. خلاقیت آموختنی است و میتوان آن را مانند عضلات بدن تقویت نمود. اینکه شما چگونه با ایدههای قدیمی رفتار کنید، برای پختهشدن آن صبر داشته باشید، ایدههای مختلف را چگونه برای ساخت یک ایده ترکیب کنید و برای عملیشدن آن منتظر بمانید، مواردی هستند که به وسیله خلاقیت رویکرد شما را در مواجه با مسایل تغییر میدهند. ایدههای بزرگ ممکن است تصادفی بدست بیایند. بنابراین میتوانید خودتان را در شرایطی قرار دهید که احتمال وقوع اینگونه پیشآمدها وجود داشته باشد.
۴. برای اینکه نوآوری را به شکل طبیعی در شرکت خود افزایش دهید، راهی وجود ندارد.
باور غلط: در صورتی که شرکت شما “رویکرد نوآورانه خود را از دستداده”، راهی برای جبران آن وجود ندارد و تنها روش برای بهبود آن صرف هزینه است.
واقعیت: همانطور که انسانها میتوانند سطح خلاقیت خود را بالا ببرند، شرکتها نیز قادر به انجام آن هستند. از آنجایی که نوآوری ترکیبی از پیادهسازی ایدههای خلاقانه شخصی (یا گروهی) است، یک سازمان میتواند از ۳ طریق خلاقیت خود را تقویت کند. اولین مورد این است که افراد خلاق بیشتری را جذب کنند. افرادی که درباره آنها صحبت میکنیم، کسانی نیستند که از ابتدا روحیه خلاقانه داشتهاند، بلکه تنها کسانی را به خدمت بگیرید که در تلاشاند تا خلاقیت بیشتری را بدست آورند. دومین رویکرد این است که شرایطی را ایجاد کنید تا انگیزه این افراد (یا تیمها) برای خلاقیت بیشتر افزایش پیدا کند و راه آخر، ایجاد مکانیزم موثری برای انتخاب ایدههای خلاقانه توسط خود اشخاص و پیادهسازی آنهاست که میبایست جایگزین استفاده از روش قدیمی “قیف نوآوری” شود.
۵. شما به هدایتکردن نوآوری نیاز دارید
باور غلط: نوآوری به خودی خود شکل نمیگیرد. اگر تنها یک انتخاب در اختیار کارکنان گذاشته شود، آنها نمیتوانند نوآوری ایجاد کنند. لازم است که شما به عنوان بخش اجرایی، نیروی محرکی را برای نوآوری در شرکت بوجود آورید.
واقعیت: پیشرانی نوآوری تاثیرگذار نخواهد بود. نوآوری بیش از اینکه شبیه ورزش گلف باشد به کِرلینگ شباهت دارد. باید این امکان را ایجاد کنید که نوآوری شکل بگیرد. شما نمیتوانید آن را مجبور به حرکت کنید. علاوه بر این قادر نیستید تا کارکنان خود را به خلاقبودن وادار کنید، اما میتوانید به آنها راه درست را نشان دهید و آنها را از باورهای اشتباه مطلع سازید تا بدین وسیله به آموخته خود اضافه کنند. شما میتوانید به ترویج رفتارهایی بپردازید که باعث افزایش خلاقیت میشوند و رفتارهای ناامیدکننده را ازبین میبرند. بروکراسی، سیاستهای داخلی و رقابتهای شخصی در سازمان، مواردی هستند که باید آنها را از بین ببرید.
۶. برای داشتن خلاقیت شما به ایجاد زمان و فضای مختص خلاقیت احتیاج دارید
باور غلط: زمانی که کارمندی مشغول انجام کار روزانه در دفتر خود است، نوآوری اتفاق نمیافتد. لازم است تا یک کارگاه نوآوری ایجاد کنید و کارکنان خود را در این مکان قرار دهید. این میتواند مکان خاصی باشد که الهامبخش نوآوری است. علاوه بر این، گوگل به عنوان یکی از نوآورانهترین شرکتها، یک روز در هفته را به کارمندان خود اختصاص میدهد تا روی پروژههای کنونی خود کار نکنند و فقط به چیزهای جدید فکر کنند.
واقعیت: حقیقت این است که رویکرد فوق پاسخگو نخواهد بود، چرا که نمیتوانید زمان و مکان شکلگیری ایدهها را کنترل کنید. این باعث میشود تا به نقطه قبلی از تلاشهای ناکارآمد برای سوق دادن ایدهها باز گردید. تنها میتواتید محیطی را ایجاد کنید که در آن کارمندان و گروهها خلاقیت بیشتری داشته باشند. اما این محیط باید در طول هفت روز هفته و ۲۴ ساعت شبانه روز و همچنین در هر اتاق و دفتر اداری برقرار باشد.
۷. انگیزههای مالی خلاقیت را افزایش میدهند
باور غلط: مردم برای پول کار میکنند. پس چرا نباید برای مطرح نمودن ایدههای بزرگ به آنها جایزه داد؟ در اغلب موارد، شرکتها برای اختراعات ثبتشده پاداشهایی را در نظر میگیرند.
واقعیت: نه تنها انگیزههای مالی باعث شکست خلاقیت میشوند، بلکه تحقیقات نشان میدهند که باعث افت آن نیز خواهندشد. انگیزههای مالی تنها برای افزایش بهرهوری در کارهای ساده و تکراری روش مناسبی است. با این حال، کارهای پیچیده، به ویژه ساخت ایدهها جدید، به انگیزه درونی افراد مربوط میشود. سرپرستی و تشویقهای سازمانی، استقلال و فراهمکردن منابع درست، باعث پرورش خلاقیت میشوند، در حالی که پاداشهای مالی باعث نابودی آن خواهند شد.
۸. نوآوری به منابع و بودجه قابل توجهی نیاز دارد
باور غلط: نوآوری با میزان سرمایهگذاری تعیینشده برای بخش تحقیق و توسعه سنجیده میشود. هر اندازه که بودجه بیشتری را برای بخش تحقیقاتی کنار بگذارید، شرکت شما نوآورانهتر خواهد بود. شما باید برای افراد سازمان خود هر نوع منبعی را که احتیاج دارند در اختیارشان بگذارید.
واقعیت: برای اینکه افزایش هزینه سرمایهگذاری شده در بخش تحقیق و توسعه خلاقیت بیشتری را بوجود آورد، هیچ دلیل اثباتشدهای وجود ندارد. مثالی برای این موضوع وجود دارد. شرکت اپل، اگرچه جز برترین شرکتهای مبتکرانه محسوب میگردد، اما برخی از نشانههای افت نوآوری را در طول حیات خود نشان داده است. با توجه به ۶۸.۳ درصد رشد درآمد سالانه و ۳۷۳ درصد افزایش سود سالیانه در سال ۲۰۰۵، این شرکت در سال ۲۰۱۵ تنها ۷ درصد افزایش درآمد و ۷.۲ درصد در بخش سودهی رشد داشته است. برای بخش تحقیق و توسعه آن در سال ۲۰۰۵ رشد ۹.۲ درصدی را شاهد بودیم، که ۳۰ درصد بیشتر از میزان سالیانه این بخش در ۴ سال اخیر بوده است.
۹. طرحهای نوآورانه نیازمند اجرایی شدن در تمام بخشهای سازمان هستند
باور غلط: مشکلی که نوآوری را درگیر خود میکند این است که آن را باید در تمام سازمان پیادهسازی کرد. آخرین چیزی که به آن نیاز دارید افزودن خلاقیت به قسمت حسابداری، تولید و در کل هر بخشی از سازمان است که از این فرآیند پیروی نمیکنند.
واقعیت: مقرراتی که در سازمان تعیین میشود باید با سخت گیری بیشتری مورد بررسی قرار گیرند و اجرای پروسههای داخلی سازمان نیز دقیقتر انجام بشوند. شک نکنید که شرکت شما نیازمند پایبندی به مقررات خارج از سازمان است، اما علاوه بر این لازم است بدانید که خلاقیت شما به “هسته” اصلی احتیاج دارد و باید برای جلوگیری از خاموشی خلاقیت افراد به آنها آزادی عمل بدهید. “هسته خلاقیت” تیم (یا تیمهای) کاری شما مسئول توسعه ایدههای جدید است و باید از بروکراسی و مقررات بیجا به دور باشد. گروههای تولید و حسابداری باید مشمول قوانین دقیقتری باشند، اما حتی آنها هم نیازمند قواعد خارجی هستند که به طور معمول در داخل سازمان ایجاد نمیشود. به عبارت دیگر آنها باید خود را با عوامل خارجی به جای داخلی تطبیق دهند.
با اینکه مورد ۷ یکم بعید به نظر می رسه ولی دانشمندی بنام سام گلاسبرگ در دانشگاه پرینستون آمریکا اون رو مطرح کرد.
با طرح مسئله ای برای گروهی و ثبت زمان میانگین حل آن و مقایسه آن با میانگین گروهی دیگر با پاداش مالی که ۳.۵ دقیقه بیشتر طول کشید تا آن را حل کنند؛ نشان داد که محرک های مالی به طرز معنا داری خلاقیت را از بین می برند.
عالی بود، خیلی استفاده کردم. ممنون آی تی رسان عزیز