چه کسی فکرش را میکرد بشری که تا صد و خردهای سال پیش، تنها وسایل ارتباطیش نامه و دود و سوت و جیغ و هوار کشیدن بود، حالا از ارتباط مغز به مغز (brain to brain) سخن بگوید؟!
حقیقتا این انسان موجودیست خارق العاده. این موجود با مغزی 1.5 برابر مغز گوسفند، دنیا و محتویاتش را به تسخیر خود درآورده و تمام موجودات را آواره کرده است! همان موجوداتی که روزگاری از ترس حملهشان شبها بالای درخت میخوابید.
مسلما اگر بشر چند قرن دیگر باقی بماند، نسل های آینده به تکنولوژیهای امروزی ما خواهند خندید و با خود میگویند: چطور ذهن افراد در قرن 21 اینقدر کند بوده که نتوانستهاند سفینههای با سرعت نزدیک به نور بسازند؟!
چطور عقلشان آنقدر ناقص بوده که نتوانستهاند از هوا انرژی بگیرند؟
چطور تفکرشان آنقدر محدود بوده که نتوانستهاند زودتر مریخ و ماه را مسکونی کنند؟ اصلا اینها مگر عقل هم داشتند؟
این آدمهای قرن 21 مثل دیوانهها رفتار می کردند. شرکت خدا بیامرز اپل یک آیفون کند و سنگین و زشت معرفی میکرد و طرفدارانش از شدت خوشحالی ذوق مرگ میشدند! (در آینده تلفن همراه منقرض میشود و گجتهای جدید جایش را خواهند گرفت)
اسپیس ایکس یک موشک پرتاب میکرد و همه ایلان ماسک را فراتر از بشر عادی میخواندند! کوالکام اسنپدراگون 805 معرفی می کرد و ملت همه در تب و تاب خریدن یک گوشی بودند که پردازنده اش اسنپدراگون 805 باشد! پردازندهای که امروزه نمیتواند حتی یک عکس کیفیت پایین هم برای ما بگیرد! (حساب رزولوشن عکسها دیگر با خودتان!)
حتی میگویند مرحوم پروفسور محمد طولابی (!) مقالهای در آیتیرسان نوشته بود که عنوانش این بود: “رویاها دست یافتنی میشوند: ارتباط مغز به مغز!”
آخر یکی نبود بگوید آقای طولابی ارتباط مغز به مغز هم مگر کار سختی بوده؟ چرا اینها اینقدر ضعیف و بی علم بودند؟!… بگذریم…
آیندگان که از امکانات امروز ما خبر ندارند! ما به همین دستاورد ها هم افتخار می کنیم (گرچه خودمان هیچ سهمی در آنها نداشتهایم!).
یکی از همین افتخارات در دانشگاه بلند آوازه واشنگتن در حال به ثمر رسیدن است که قصد داریم آن را برایتان توضیح دهیم. پس خوب گوش کنید!
انسان اگر بتواند از سدی به نام سخن گفتن برای انتقال اطلاعات به دیگران بگذرد و مستقیما سیگنالهای فکری را به مغز مخاطبانش ارسال کند، قطعا علاوه بر صرفه جویی در مصرف انرژی و کاهش استهلاک فک و چانه، تحول عظیمی در ارتباطاتش با جامعه انسانی و همنوعانش رخ خواهد داد. دانشمندان نشان دادهاند که رویای ارتباط مغز به مغز می تواند با کمک کامپیوترها دست یافتنی شود!
محققان در آزمایشات اخیری که در دانشگاه واشنگتن داشتهاند، نشان دادهاند که می توان با انتقال افکار یک کاربر از طریق یک کامپیوتر، دست یک کاربر دیگر را که نیم مایل دورتر از او قرار دارد، تکان داد!
این تیم از محققان قبلا در آگوست 2013 نشان داده بودند که میتوان چنین کاری را انجام داد، و حالا در نوامبر 2014 آنها میگویند که موفق شدهاند این کار شگرف را انجام دهند و به عملی کردن آن در دنیای واقعی بسیار نزدیک شدهاند.
برای این کار یک نفر که فرستنده سیگنالهاست، یک کلاه به نام کلاه الکتروانسفالوگرافی (چه اسم کوتاهی!) را روی سر خود قرار میدهد. این کلاه مجهز به سنسورهایی است که سیگنالهای مغز را دریافت کرده و آنها را به کامپیوتر منتقل میکنند.
کامپیوتر هم سیگنالها را رمزگشایی کرده و آنها را برای فرد دوم میفرستد. فرد دوم چیزی شبیه کلاه مخصوص شنا بر سر دارد که روی آن یک سیم پیچ تحریک مغناطیسی قرار دارد. سیمپیچ نزدیک ناحیهای از مغز قرار دارد که مسئول کنترل حرکات مربوط به دست است. فرد اول به حرکت دادن دست خود فکر میکند و سیگنال مربوط به این فکر توسط سنسورها دریافت شده و توسط کامپیوتر به فرد دوم منتقل و باعث انقباض دست میشود.
محققان آزمایش را با 3 دسته از داوطلبان تکرار کردند. هر فرد فرستنده و دریافت کننده در ساختمانی جدا در دانشگاه واشنگتن قرار گرفتند که فاصله آنها حدود 800 متر بود. فرد فرستنده سیگنال، در حالی که کلاه مخصوص یعنی الکتروانسفالوگرافی را بر روی سر خود داشت، مقابل یک بازی ساده کامپیوتری قرار گرفت. بازی درباره شهری بود که در محاصره کشتی دزدان دریایی قرار گرفته بود (چه حرفهایی میزنند اینها! آخه مگه یه کشتی میتونه یه شهر رو محاصره کنه؟ این آمریکاییها هم چه دانشمندای خوش خیالی دارن!) و فرد فرستنده سیگنال هم باید با شلیک کردن به دزدان از شهر محافظت میکرد. البته اجازه شلیک نداشت و فقط باید در ذهن خودش به شلیک کردن فکر میکرد.
در ساختمانی دیگر، فرد دریافت کننده سیگنال مقابل همان مرحله از بازی بود و دست راستش روی تاچ پد قرار داشت. اگر عملیات انتقال مغز به مغز سیگنالها موفق میبود، باید دست فرد دریافت کننده منقبض میشد و به تاچ پد به گونهای که مورد نظر فرد فرستنده سیگنال بودهاست، ضربه میزد.
البته تمامی گروههای دونفره موفق نبودند. دانشمندان دقت و تعداد حرکات صحیح فرد دریافت کننده سیگنالها را اندازه گرفتند و متوجه شدند که دقت و صحت حرکات بین 25 تا 83 درصد است.
محققان این پروژه شگرف میگویند کنترل کامل مغز بدین صورت که فرد فرستنده سیگنال، فرد دریافت کننده را به طور کامل کنترل کند، (به گونهای که گویی فرد دوم تصویر فرد اول در آینه و یا یک عروسک خیمه شب بازی است)، به زودی میسر نخواهد بود. البته این “به زودی” شاید به معنای چند سال آینده باشد. پس به احتمال زیاد ما این تکنولوژی را تجربه خواهیم کرد. فقط امیدوارم هرگز فرد دوم نباشیم!
این تیم نقشههایی در سر دارد. آنها میخواهند کار بر روی رابط پیچیدهتری را شروع کنند. رابط جدید و قدرتمندی که بتواند سیگنالهای مغزی پیچیده تری رارمزگشایی کرده و به سیگنالهای قابل شناسایی توسط مغز تبدیل کند. انها امیدوارند که بتوانند مفاهیم و افکار را از این طریق منتقل کنند. این کار میتواند موجب تسهیل انتقال اطلاعات ازمغز مدرس به مغز دانشجو شود.
چانتل پرات، استاد روانشناسی دانشگاه واشنگتن و نویسنده همکار در نگارش “پژوهشهای جدید”، در یک سخنرانی می گوید: فردی را تصور کنید که دانشمند فوقالعادهای است، اما در تدریس همیشه میلنگد. (مثلا بنده!) توضیح مفاهیم پیچیده کاری دشوار است، چرا که همه ما توسط زبان محدود شده ایم(البته به نظر من همه به جز خانمها. زبان نه تنها آنها را محدود نکرده، بلکه آنها خودشان به تنهایی زبان را هم محدود کرده اند!)
پروفسور پرات و تمامی اعضای تیم امیدوارند که بتوان از این تکنولوژی برای بیدار و هشیار نگه داشتن مردم استفاده کرد.
مثلا سیگنالهای مربوط به خوابآلودگی که از مغز یک خلبان ساطع میشوند، می توانند با رمز گشایی شدن توسط کامپیوتر، به کمکخلبان هشدار دهند و بگویند حداقل تو یکی دیگر نخواب!
لطفا نظراتتان را در ارتباط با این فناوری، با ما در میان بگذارید.
lمنبع رو بگید لطفا؟
خب این تکنولوژی (مثه بقیه تکنولوزی ها) حتمن یه سری محاسن و یه سری معایب هم همراش خواهد داشت!
درسته که چند نمونه کاملن مثبت مثال زده شد..
ولی همین الانش هیچ کس دوس نداره از لحاظ عاطفی بازیچه کسی شه..چه برسه از لحاظ فیزیکی!!
با تشکر از مطلب و بیان شیرینتون
عالی بود،بسیار سپاسگزارم.
قطعا از همین تکنولوژِ هم تو کار های جاسوسی استفاده میکنند. هرچقدر هم که خوب و جالب باشه به عتقبت انرژی هسته ای تبدیل میشه